نُسَخ خطی گنج های پنهانی که از ارزش آنها غافلیم
نسخه های خطی گنجینه پایان ناپذیری برای آگاهی هایی است که ما برای شناخت تاریخ و فرهنگ خود بدانها نیاز جدی داریم. ما عادت به استفاده از کتابهای چاپی داریم و از نعمت آگاهی بزرگتری که در میان نسخه های خطی پنهان شده بی بهره ایم.
صد البته گناه آن بر عهده کسانی است که این آثار را حبس کرده و با فهرست نکردن آنها یادر اختیار نگذاشتن تصویر آنها و یا گماشتن افراد ناآگاه و نادرست در مسوولیت حراست از آنها، مانع از دسترسی پژوهشگران به آنها می شوند. اینجا سعی کرده ام گوشه ای از چگونگی بهره مندی از نسخ خطی را برای شناخت تاریخ و فرهنگ مان بیان کنم. این متن سخنرانی امروز من (اول آذر 94) در دانشگاه مذاهب است.
به نظرم سخن گفتن در باره این موضوع در اصل سخن گفتن در باره یک امر بدیهی است اما ما گاهی نسبت به بدیهی ترین امور هم بی توجه ایم و لاجرم باید در باره آن یادآوری های لازم را داشته باشیم. بحث از اهمیت نسخه های خطی و جایگاهی است که آنها در روشن کردن تاریخ و وضع فکری و فرهنگی ما دارند، امری که در میان ما شناخته شده نیست و غالب پژوهشگران ما به آن توجهی ندارند.
کتابهای موجود در تمدن اسلامی را از یک زاویه می توان به دو بخش تقسیم کرد: الف: کتابهای درسی و رایج. ب: کتابهای غیر درسی و تقریبا غیر رایج.
مقصود از نوع اول کتابهایی است شامل متون درسی، حواشی و شروح آنها و آثاری که در میدان مغناطیسی آنها نوشته می شده است. این آثار معمولا در کانون توجه قرار دارد جز این که برخی از کتابهای درسی هم کهنه شده به تدریج کنار گذاشته می شود. این آثار هستند که تفکر غالب و رایج طالبان علم و دانشجویان را ساخته و خطوط اصلی تفکر و علم را در جامعه برای آنان ترسیم می کند. در این زمینه، برخی از آثار محوری را هم که گرچه درسی نیست، اما به هر دلیل رسمیت یافته، می توان افزود.
نوع دوم آثاری است که کتاب درسی نیست و به صورت معمول مورد استفاده دانشجویان و علم دوستان قرار ندارد. این آثار به هر دلیل از روال عمومی مطالعه و تامل در تمدن اسلامی جدا بوده و تنها برخی از پژوهشگران بر حسب نیاز به آنها مراجعه می کرده اند. بسیاری از این آثار در تمدن اسلامی به دلیل بی توجهی، عدم استنساخ، و در واقع عدم نیاز از بین رفته است.
این تقسیم بندی ما را به این سمت رهنمون می کند که بسیاری از آثار از میان رفته، آثاری است که به رغم اهمیتی که داشته اند، چون مورد توجه نبوده اند، و بدان دلیل که دیدگاه هایشان در مسیر علم روزمره مورد توجه نبوده، از دسترس خارج شده و نتوانسته اند نقش اصلی و مهمی در تاریخ تفکر و ادبیات ما ایفا کنند. البته برای نابودی آنها دلایل دیگری هم بوده است، اما به هر حال با این نتیجه گیری ما تفاوتی ندارد که ما حجم بالایی از میراث مان را از دست داده ایم. مثلا آثاری که علمی بوده اما رنگ و روی مذهبی و فرقه ای داشته، کمتر مورد توجه قرار گرفته و از دسترس خارج و به تدریج نابود شده است. می دانیم که آن روزگار، آثار مکتوب، صرفا به صورت خطی بوده و هزینه زیادی برای تولید و استنساخ آنها نیاز بوده است. به عبارت دیگر این قبیل آثار غیر درسی، در روزگاری که امکان چاپ نبود و آموزش و پرورش هم محدود بود، غالبا از دسترس خارج شده و از میان می رفت. بدین ترتیب متون زیادی نابود شده و تنها نامی از آنها باقی مانده است.
البته بخشی از این میراث، به صورت تک نسخه یا حداکثر دو و سه نسخه باقی مانده و همین مقدار بسیار مهم است.
از سوی دیگر علما را هم می توان دو قسم کرد. الف: علمایی که صرفا به متون درسی و روال اندیشه ای حاکم بسنده می کردند و در عمر خود به ندرت سراغ کتابهای دیگر می رفتند. ب: علمایی که نوعی حس کتاب دوستی داشتند و فارغ از کتابهای درسی، به آثار دیگر هم توجه کرده و در گردآوری و مطالعه آنها جدیت داشتند. بخش مهمی از عالمان صرفا مدرس رسمی بودند و کتابهای رایج را می شناختند و اگر کتابی هم می نوشتند حاشیه و شرح بر آنها بود، اما برخی دیگر حوزه مطالعات و نگارششان گسترده بود. مثلا مرحوم مجلسی از نوع دوم است و به همین دلیل است که موفق می شود و اصلا انگیزه برای نگارش بحار الانوار پیدا کرده و آن را می نویسد. در میان اطرافیان مجلسی، کسانی مانند میرزا عبدالله افندی یا ملاذوالفقار به دنبال نسخه خطی از بلاد مختلف آن هم بهترینها بودند و خودشان کتابخانه های شخصی مهمی ترتیب داده بودند، چنان که درهمان دوره فاضل هندی هم در این زمینه دستی داشت و کتابخانه ای مشتمل بر آثار متفاوت برای خود ایجاد کرده بود. اما غالب علما در دوره های مختلف چند اثر فقهی و اصولی مهم، دو سه کتاب دایره المعارفی دینی مانند بحار، چند کتاب در باره امامت و آثاری در اخلاق و نصایح را نگاه می داشتند و باقی آثار از چشم آنها دور می ماند.
یکی از آثار بی توجهی به نسخ خطی، فقر عمومی و قحطی ها و عقب ماندگی و بی ارزشی علم بود که طی سه قرن اخیر سبب شد تا بسیاری از کسانی که این آثار را داشتند، به دلیل نشناختن این آثار و بی اهمیت دانستن آنها، کتابهایشان را به مشتریانی که اغلب یهودی و وابسته به سفارت خانه ها بودند فروختند که غالبا از کشور خارج شد.
امروزه در یک مقایسه ساده میان کتابهای خطی موجود در ایران با آنچه در کتابهای خارج از ایران است، گرچه حجم آثار داخلی بیشتر است، اما به راحتی می توان دریافت که آثار آن طرف، در مقایسه با میراث داخل غالبا با ارزش تر هستند. دلیل آن هوشیاری خریداران از یک طرف و بی توجهی فروشندگان از طرف دیگر است که سبب شد این آثار ارزشمند از کشور خارج شود.
تا اینجا این دو تقسیم بندی، ما را به این نکته رهنمون می کند که کنار گذاشتن بخش قابل توجهی از میراث مخطوط ما، به دلیل آن که خارج از روال درسی و نظام تعلیم و تربیت بودند، و نیز بی توجهی شمار زیادی از عالمان به امر کتاب، به خصوص در دوره تحول از خطی به چاپی، به تدریج زمینه را برای فراموشی میراث مخطوط فراهم کرده است. این امر سبب شده است تا استفاده از این آثار در مطالعه گذشته و شناخت فرهنگ پیشین کنار گذاشته شده و پژوهش در کشور ما دچار ضعف عمومی شود.
نکته دیگری که می تواند ما را در این زمینه روشن کند، بحث فهرست نویسی نسخ خطی است. متاسفانه فهرست نویسی کتابها با این که در تمدن اسلامی امر معمول اما نه چندان دقیقی بوده، در دوره صفوی و پس از آن، به صورت عالمانه انجام نمی شده و اغلب حاوی یک سیاهه از کتابها بدون ثبت مشخصات اصلی و یا ارائه اطلاعات توصیفی از آنها بوده است. می دانیم که فهرست نویسی نسخ خطی، مانند فهرست نویسی کتابهای چاپی نیست، چرا که غالبا نسخه ها حاوی اطلاعات مهم و حتی گاه منحصر به فردی در ابتدا و انتها و حاشیه آنها هستند و شماری از آنها چندان ناشناخته اند که لازم است با دقت توصیف شده و زمینه برای استفاده از آنها در پژوهش فراهم گردد. طبعا فهرست نویسی کتاب خطی مانند کتاب چاپی نیست که بتوان صرفا با حفظ نام مولف و کتاب و کلیات دیگر، آنها را فهرست کرد.
در این زمینه، لازم بود تا اصول فهرست نویسی عالمانه نسخه های خطی تدوین و رعایت شود، امری که در ایران و بلاد اسلامی معمول نبود.
این در حالی بود که اروپایی ها که از قرن شانزدهم شروع به فهرست کردن آثار خطی خود به زبانهای مختلف کرده بودند، در مورد نسخ اسلامی هم این روش را آغاز کردند. این کار برای آنها یک نیاز برخاسته از دانشی بود که در اطراف نسخه خطی شکل گرفته بود. آنها ضرورت این کار را در مسیر کار علمی و تحقیقات باستانی و تاریخی خود درک می کردند.
هرچه بود آنان فهرست نویسی را آغاز کرده و ضمن معرفی هر کتاب، اطلاعات لازم در باره آن را به دست می دادند و طبقه و رتبه آن کتاب را در حوزه دانشی که کتاب به آن تعلق داشت معین می کردند. این کاری بود که در قرن چهارم ابن ندیم انجام داد، اما بعدها در دنیای اسلام، تکرار نشد تا آن که یک قرن قبل، بروکلمان در تاریخ الادب العربی دوباره به فهرست کتابهای عربی و اسلامی در چهارچوب دانش ها با معرفی نسخ و بر اساس ترتیب تاریخی مشغول شد.
فهرست نویسی مانند بسیاری از مسائل دیگر عصر جدید، به مصر و ایران و دیگر بلاد اسلامی انتقال یافت و ما تازه از دهه سوم ـ چهارم قرن بیستم در این زمینه شروع به کار کردیم. ضمن این که می پذیریم سیاهه نویسی نسخه ها از دوره قاجار وجود داشته و در این باره اقدامات با ارزشی انجام شده بود. اما مقصود ما فهرست نویسی علمی و فنی است که بتواند جایگاه یک کتاب ناشناخته را در مجموعه ادبیات اسلامی بشناساند. این کاری بود که ما با تاخیر و عمدتا غیر روشمند شروع کردیم.
گفتنی است که نه تنها فهرست نویسی نسخ خطی کتابخانه ها در آن دیار آغاز شد بلکه فهرست های مشترک در قالب نوعی تطور موضوعی ـ تاریخی هم در غرب آغاز شد که یکی از جامع ترین آنها در خصوص آثار اسلامی تاریخ الادب العربی بروکلمان بود که هنوز هم اعتبار دارد. بعدها فواد سزگین، دانشمند ترک مقیم آلمان، با تأسی به همان روش، کار جدیدی را به انجام رساند. در واقع بر اساس فهرست نویسی آثار خطی فراوان، کار موضوعی و تاریخ علم بر اساس نسخ آغاز شده و ادامه یافت.
تا آنجا که به نسخه های خطی و فهرست نویسی آنها مربوط می شود، کارهای شروع شده به صورت سیاهه نویسی از دوره قاجار، پس از مشروطه و البته بسیار با تأنی و کندی ادامه یافت. در باره کتابخانه مجلس و آستان قدس و برخی از مراکز دیگر، به تدریج فهرست هایی نوشته شد. اوائل بسیار خام و در ادامه قدری پخته تر انجام شد. زمانی بود که فهرست چاپی و خطی را با هم می نوشتند اما به تدریج دریافتند که فهرست نویسی خطی امر دیگری است و بی جهت با چاپی مخلوط شده است.
در اینجا قصد بیان تاریخ فهرست نویسی نسخ خطی در ایران را نداریم، اما از روی قرائن عمومی حدس بر این است که این روش در دهه سی با حمایت برخی از عالمان و نویسندگان این حوزه آغاز و بسرعت توسعه یافت. بدون شک در ایران پس از نسل ابن یوسف و یکی دو نمونه دیگر، مهم ترین قدم را مرحوم دانش پژوه و جمعی از دوستان و یاران او مانند احمد منزوی و علی نقی منزوی برداشتند. قدم های بعدی از مرحوم حائری و استاد احمد اشکوری و شماری دیگر بود که خدای رفتگانشان را بیامرزد و زندگان را طول عمر عنایت فرماید و مغفرتش را شامل همه مؤمنان گرداناد. مرحوم مشکوة که تلاش زیادی در گردآوری نسخ خطی کرده بود و با دست و دلبازی آنها را اساس کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران قرار داد، جمعی را هم اطرافش گردآورد که فهرست آنها را عالمانه بنویسند. مرحوم ملک هم کتابهای خطی زیادی فراهم آورد که پس از او باز همین جمع آنها را فهرست کردند.
در سنت کتابشناسی ما آن دسته از علما که کتابشناس بودند در زمینه تدوین فهرست کتابهای عربی و اسلامی و شیعی تلاش کردند. کار مهم و با ارزش مرحوم ثقه الاسلام تبریزی تحت عنوان «مرآت الکتب» از نخستین کارها بود. همین طور کتاب کشف الاستار عن وجه الکتب و الاسفار در شش جلد از احمد حسینی خوانساری. کار بسیار سنگین تر و جدی تر را مرحوم آیت الله شیخ آقابزرگ طهرانی با تألیف ذریعه انجام داد که نوعی فهرست مشترک الفبایی و البته غالبا در حد معرفی نسخه و در مواردی جایی که وجود دارد یا رویت شده، بود. این اثر، یک کار بی نظیر است که پس از تألیف و چاپ لازم بود روی آن کار بیشتری صورت می گرفت که مع الاسف این کار تنها شامل چند مستدرک شد. همان زمان، پسر آقا بزرگ، احمد منزوی، چندین کار سنگین در حوزه فهرست های مشترک ایران و پاکستان، فهرستواره کتابهای فارسی به صورت موضوعی هم با تعیین محل نسخه ها و غیره انجام داد که کارهای سترگی بوده و هست. اینها آثاری بود که نشانی از روش سنتی کتابشناسی اسلامی داشت و تحت تأثیر تحولات جدید در زمینه فهرست نویسی، دامنه آنها گسترش یافته بود. هرچه بود این دانش در حال پاگرفتن در ایران بود.
اندکی به عقب برگردیم. تا آنجا که به فهرست نویسی در ایران مربوط می شود کتابخانه مجلس و سپهسالار و اندکی هم آستان قدس در مرحله اول کار را شروع کردند. به تدریج دانشگاه تهران و کتابخانه ملی و در نهایت مرعشی از کتابخانه هایی بودند که فهرست نویسی را به صورت جدی دنبال کردند. این کار با یک تاخیر 150ساله از غرب صورت می گرفت و ما تازه متوجه می شدیم که چه آثاری در اختیار داریم و عالمان گذشته چه کتابهایی در چه موضوعاتی می نوشتند. این نهضت هنوز در میانه راه است و نسخه های فراوانی در ملی و آستان قدس و مرعشی (بالغ بر دهها هزار) هست که فهرست نشده اند.
اکنون و با توجه به آنچه گذشت سوال ما این است که ما چه نیازی به شناخت این نسخه ها داریم؟ مسلما همه ما توجه به این مسأله داریم اما به نظرم پاسخ ذهنی دادن به آن و گفتن و تکرار این که خطی ها خیلی مهم هستند و باید آنها را حفظ کنیم و میراث ماست، فایده ای در زمینه استفاده از این آثار در حوزه تحقیقات ما ندارد.
ما یک وقت از حفظ میراث حرف می زنیم، یک بار از فهرست کردن آنها، و اما مهم تر از اینها، این نکته است که ما چه فوایدی باید از این آثار خطی در پژوهش هایمان ببریم؟ رسیدن به این نقطه یعنی کاربردی کردن اطلاعات خطی ها در پژوهش، جز با این که کسی نسخه ها را با دقت و به تکرار تجربه کرده باشد و اهمیت آنها را در روشن کردن وضع فکری و فرهنگی بداند، بدست نخواهد آمد.
نقشه جهان از سفینه تبریز
به عبارت دیگر، تا کسی ساعتها و روزهای طولانی را صرف مطالعه فهرست نسخ خطی و کار کردن روی نسخه ها نکند اهمیت این کتابها را برای هدفی که مورد نظر است در نمی یابد. این یک تجربه است که کسی ارزش یک اثر خطی را برای روشن کردن بخشی از تاریخ تفکر، یا تاریخ سیاسی و یا اجتماعی و فرهنگی ما درک کند.
به نظرم لازم نیست در باره اهمیت خروجی اینها در حوزه های مختلف صحبت کنیم، زیرا آن قدر این تأثیر گذاری یعنی تأثیر آثار خطی بر پژوهشها متنوع و مهم است که نمی شود طبقه بندی کرد که نسخه های ما به چه کار می آید. اما به طور کلی می توان چند نکته را اشاره کرد:
نخستین هدفی که فهرست نویسی دنبال می کرد، روشن کردن داشت ها و سرمایه های علمی گذشتگان بود که به صورت خطی باقی مانده و به چاپ نرسیده و دور از دسترس غالب پژوهشگران در حوزه های مختلف قرار داشت. همین که بدانیم که چه آثاری داشته ایم، در چه حوزه هایی بوده است، و مسائل جانبی آن از جمله این که در چه زمینه هایی بیشتر کار شده و کارها تا کجا پیشرفت داشته، بسیار مهم بودند. اکنون در این باره تردیدی وجود ندارد و این شعار حتی بر زبان مسوولی که دو روز است از یک نهاد اطلاعاتی یا فرهنگی بی ربط به کتاب به یک کتابخانه یا وزارت خانه آمده، نیز جاری است.
اما نکته مهم تر این است که بدانیم نسخه های خطی فی حد نفسه و فارغ از هر چیز، اگر در جای خود در یک طبقه بندی علمی قرار گیرند، می تواند تاریخ علم را در دنیای اسلام به تصویر بکشد. ما نیاز داریم از این 350 هزار خطی که در فهرست ها معرفی شده، یک ساختمان طبقه بندی شده از تاریخ علم ارائه کنیم تا روشن شود در هر موضوع علمی از دیرزمان تاکنون چه حرکتی داشته ایم و تا کجا پیشرفت کرده ایم. برای مثال وقتی از کیمیا به عنوان یک علم سخن می گوییم، بدانیم که در هر قرنی از قرون گذشته، چه کتابهایی نوشته شده، کدام یک مفصل تر و کدام جدی تر بوده، پیشرفت این دانش در قرون متوالی چگونه بوده، در ایران یا سایر نقاط جهان با این علم چه برخوردی شده، در کدام حوزه تمدنی بیشتر رواج داشته و آثار موجود کدام یک کهن تر و کدام یک جدیدتر است. این یعنی این که ما با کاوش در نسخه های خطی یک حوزه مشخص علمی، می توانیم تاریخ آن علم را بنویسیم. در حالی که اگر این مسیر را ندانیم و بخواهیم همین کار یعنی تاریخ علم کیمیا را بنگاریم، مسلما جز کلی گویی کاری نخواهیم کرد و اصلا به عمق وحقیقت مطلب پی نخواهیم برد. در واقع از روزی که فهرست نویسی نوین آغاز شد، دقیقا هدف این بود که بدانند میراثی که به عنوان میراث اسلامی و عربی برجای مانده، چه اندازه است، در کدام زمینه بیشتر تمرکز داشته، و کدام یک از علوم سهم بیشتری دارند و تحول و تطور تاریخی شان بر اساس این نسخ چگونه بوده است.
شگفت زده خواهیم شد که ببینیم کسانی که مدعی تخصص و نگارش در زمینه تمدن اسلامی هستند، به عمرشان یک نسخه خطی ندیده اند و مرتب از عظمت تمدن و علوم اسلامی سخن می گویند.
به هر روی بر اساس این نگرش بود که وقتی یک کتاب فهرست و معرفی می شد، در درجه اول شناخت وضعیت کلی آن از نام دقیق، مولف، فصول مربوطه، تاریخ تالیف و کتابت، نام امیری که به او اهداء شده، و در ادامه از مآخذ آن کتاب، این که مشابه دارد یا نه، و ارزش و اهمیت آن در میان متون مشابه سخن گفته می شد. در این زمینه باید به فهارس نسخ خطی از آثار خارجی ها و ایرانی های پژوهشگر مراجعه کرد تا اهمیت این نکته را دریافت.
یک نکته در باب نسخ خطی این است که امکان چاپ انتقادی همه آنها وجود ندارد و ما دست کم تا زمانی که بتوانیم یک متن تایپ شده از آنها در اختیار داشته و آن را در اختیار عمومی بگذاریم، یعنی کاری که چاپ انجام می دهد، لازم است تا حوزه نسخ خطی را به عنوان یک زمینه مهم پژوهشی برای استمداد از آن در جهت تبیین آنچه به آن نیاز داریم، مورد توجه قرار دهیم. ما در فهرست نویسی آنها باید پژوهشگر را دقیق راهنمایی کنیم که این اثر به چه کار او می آید و اگر واقعا فضای تازه ای را می گشاید، دست کم اشارتی در این باره داشته باشیم و او را برای استفاده بهینه از آن هوشیار کنیم.
همه بهره وری از نسخه های خطی و فهارس مخطوطات، صرفا تعیین موقعیت یک اثر در تاریخ علم خلاصه نمی شود بلکه در بسیاری از موارد، فواید محدود اما با ارزشی در نسخ خطی وجود دارد که باید با تجربه و آن هم توسط کسی که هم در زمینه خطی و هم کار علمی رشته خود تخصص دارد، بدست آورد. در این زمینه تنها بحث از اجازات موجود روی نسخه ها، بلاغ ها و مقابله نامه ها، یادداشت های مربوط به ولادت ها و مسائل تاریخی متفرقه مانند قحطی ها، اشعار و صدها نکته دیگر، اندکی از بسیار است که به صورت حاشیه ای می توانیم از بررسی نسخ خطی به آنها برسیم.
می دانیم نسخه های بسیار کم ارزشی هستند که هیچ گاه چاپ نخواهد شد، یا ارزش چاپ شدن ندارد، اما در لابلای آنها نکات بسیار مهمی وجود دارد. در این باره هزاران نمونه در میان نسخ خطی هست که می توان بر اساس آنها تاریخ اجتماعی، آموزشی و .... را نوشت. بخشی از این اطلاعات، یادداشت های پشت نسخه ای هستند که شاید سرجمع از آنها بتوان آثاری چند جلدی در تاریخ فرهنگی و اجتماعی ایران فراهم آورد. برای مثال در پشت نسخه ای از زاد المعاد مرحوم مجلسی این یادداشت ها آمده است:
این نسخه متعلق بوده است بمیرزا عبدالوهاب خان نظام الملک نوری پسر میرزا کاظم خان نظام الملک پسر میرزا آقاخان صدراعظم که از رجال نامی این قرن بوده و در صحیفه اول شرحی از خوابهایی که درباره او دیده اند بخط خود نوشته و پس از آن تعلق گرفته است بحاج حسن قلی خان صدرالسلطنه عم وی که در صحیفه روبرو بخط خود نوشته بسمه تعالی مرحوم نظام الملک اخوی زاده میرزا عبدالوهاب خان شب سه شنبه بیست و دوم ربیع الثانی ئیلان ئیل سنه هزار و سیصد و سی و شش 1336 برحمت ایزدی پیوسته و ورثه او این زاد المعاد را به بنده باری حاجی صدر السلطنه نوری هدیه دادند رحمة الله علیه و نورالله قبره صفحه مقابل خط خود آن مرحوم است شب یکشنبه هفدهم 17 شهر جمادی الثانیة سنه یکهزار و سیصد و سی و شش 1336 هم حاجی شیخ الرئیس ابوالحسن میرزا مرحوم شد و امروز که سه شنبه بیستم است عصر میرویم که قرار حمل جنازه آن شاهزاده را بدهیم . والده فرزندی آقا صدر هم پنج روز بعد از نظام الملک مرحوم وفات نمود. و سپس در پایان کتاب بخط خود نوشته " بسمه تعالی این کتاب زاد المعاد بنظر این بنده باری حاجی صدرالسلطنه نوری متنا و هامشا از خطوط بسیار ممتاز آقا ابراهیم قمی است علیه الرحمه و المغفره و بطور تخمین مبلغ یکصد تومان ارزش دارد آن مرحوم خط شکسته را مثل شفیعا می نوشت روز غره شهر رجب یونت ئیل یکهزار و سیصد و سی و شش 1336ایام قحطی که گندم خرواری یکصد و بیست تومان و جو یکصد تومان است و سال دوازدهم مشروطه ایران و سلطنت احمد شاه قاجار است بیادگار نوشتم و درعهد مرحوم ناصر الدین شاه سفیر کبیرآمریکا بودم سنه 1918 مسیحی است ". در ورق اول نیز در میان سه عکس برگردان که یکی از آنها صورت ناصر الدین شاه است نوشته " هوالله تعالی اعلی حضرت اقدس ناصر الدین شاه قاجار طاب الله ثراه .جزو کتابخانه حاجی صدرالسلطنه شد غرّه رجب یونت ئیل سنه 1336 جلد زاد المعاد کارعلی اشرف است و خط مرحوم آقا ابراهیم قمی علیه الرحمه (فهرست نسخه های خطی مجلس: 6/23، ش 2024)
گاه نسخه های کوچک اما با ارزشی وجود دارد که می تواند در یک دوره خاص، تاریخ اقتصادی یا اجتماعی ما را روشن کند. در این زمینه به گزارشی که در باره یک رساله کوچک به نام دیناریه نوشته شده توجه نمایید:
در ایامی که کشور ایران گرفتار قحطی و گرانی بوده و کسی از بی پولی نمی توانست چیزی به دست آورد،
مؤلف رساله حاضر را در اوصاف پول به صورت رمان ساخته و پرداخته است. و در آن وجه نیاز به پول و مصارف و اهمیت آن را بیان نموده است. قصد مؤلف از این کتاب شکایت از بی پولی خودش بوده است . و روز یکشنبه 28 صفر 1209 تالیف آن را به پایان رسانده و این بیت را ماده تاریخ آن قرار داده است:
گشت تاریخ فلسیة پول غول و ما بسم الله
آغاز: سپاس حکیمی را سزاست که نظام انسان را بر وجود جمال آفریده و احتیاج ایشان در نفس وی پسندیده
انجام: ... نه آسودگی که به تحصیل علوم نشینم و نه راحتی که خلوت برگزینم المفلس فی امان الله قسم به حشمت و جاه و جلال سلطانی که یک فلوس ندارد حبیب تهرانی فبعد هذا توکلت علی الله انه مسبب الاسباب و مفتح الابواب / نستعلیق شکسته به خط مؤلف، عصر شنبه 28صفر 1290 (فهرست مجلس:26/110). گویا این رساله به طور کامل هم به چاپ رسیده است.
از نمونه های بسیار مهم، جُنگها هستند که شامل مطالب متفرقه اما مهم و منتخب هستند. این آثار اغلب به خاطر پراکندگی مطالبی که در آنها هست، حتی از چشم فهرست نویسان دور می ماند، اما از نظر محتوا یکی از بهترین و ارجمندترین منابع برای تاریخ سیاسی، فرهنگی و اجتماعی ما هستند. به جرأت می توان گفت که ما از این منابع، به اندازه دو درصد هم استفاده علمی نبرده ایم. یک نمونه ساده آن بدین شرح است:
جُنگی از سده یازدهم در کتابخانه سپهسالار (فهرست: 4/49 ـ 51) شامل نکات زیادی است که به برخی از آنها که به تاریخ اجتماعی ما مربوط می شود اشاره می کنیم:
بحر طویل امینای یزدی در مدح خلیفه سلطان وزیر، و قطعه امینای یزدی در تاریخ وزارت خلیفه سلطان .
تاریخ وقایع حیدر آباد بقلم نعمت الله خانی برگهای (گ 75 پ - 78ر).
مثنوی محمد رفیع واعظ قزوینی " جنگ شاه اسماعیل باشیبک ازبک (برگ 112 ـ 109)
تاریخ زلزله تبریز وقسمتی از مثنوی مولوی ( 112 - 133(
مثنوی شفیعا اثر در جنگ شاه سلطان حسین ( 130ر ) ونیز مثنوی از وی در ستایش میرزا طاهر وحید، ودر هجو میرزا نجف صدر الممالک .
مثنوی آقا صادق تفرشی ومثنوی ملا جمال نیاروئی در اتفاقات غریبه
قضا وقدر طالب آملی، مثنوی ملا زکی همدانی، در تعریف قهوه خانه ، حمام فسا ومعماری محمد مومن جهرمی، از شفیعا اثر درباره حمام پرشگفت، مثنوی درباره باغ حسن خان در هرات، مثنوی میر خضر بروجردی، مثنوی میرزا داود در تعریف سراپایی ، مثنوی خالص شرح پیره زال مکاره، تعریف بازارچه حسن آباد اصفهان از بیانا. ( برگ130 ـ 142)
یکی از مهم ترین یادداشت های پراکنده بر روی نسخ خطی، وقف نامه ها است. هم در باره خود کتابها و هم در باره مسائل دیگر. چنان که می دانیم این وقف نامه ها ارزش زیادی برای تاریخ دینی و اجتماعی و به خصوص اقتصادی ما دارند. در این باره دریایی از مطالب وجود دارد که گردآوری آنها کار یک گروه با تجربه آن هم طی سالهای طولانی است. نمونه ای از آن این است که زنی در دوره قاجاریه که همسر یکی از مجتهدان بوده، کتاب رسائل اخوان الصفا را که بسیار کهن و کتابت آن در سال 685 بوده وقف کرده است.
در موضوعاتی چون ارتباط امیران و سلاطین با حوزه های علمی و کتابها، تنها بر اساس نسخ خطی است که می توان به مواد خام قابل توجهی دست یافت و حدس زد که سلاطین در ارتباط با مسائل علمی جاری جامعه، چه نوع علائقی داشته و از چه پژوهشهایی دفاع کرده یا از چه موضوعاتی حمایت می کرده اند.
کتابهای زیادی به سلاطین اهداء شده که بیشتر آنها خطی است و در بسیاری از آنها می توان از سال و زمان سلطنت و گرایشها و دید مردم نسبت به آنها آگاه شد.
مع الاسف در کشور ما کمتر هستند کسانی که تاریخ فرهنگی ما را بر اساس نسخ خطی نوشته باشند. شاید از نوادر روزگار در این زمینه مرحوم دانش پژوه است که مقاله ای با عنوان یک پرده از زندگی شاه طهماسب (چاپ 1350 در مجله جستارهای ادبی شماره 24) دارد که می تواند الگوی این قبیل پژوهشها باشد. نوع نتیجه گیری های آن بر اساس یافته های او از نسخ خطی است. می دانیم که نوع کارهای دانش پژوه تصحیح است، اما آنچه دقیقا برای وی یک اصل به حساب می آمده همین است که آثار مخطوط را مبنای رسیدن به یافته های جدید قرار دهد. دانش پژوه یک نمونه تمام عیار از کسی است که علم فهرست نویسی را می داند، و به استفاده از نسخ خطی در نگارش تاریخ توجه دارد. در این زمینه او مانند ندارد.
نکته مهم دیگری که ما از نسخ خطی در می یابیم یافتن حوزه های تمدنی و نگارشی هم زمانی و هم مکانی است. ما در دوره صفوی چه مقدار تولید علمی داشته ایم، در دوره قاجار چطور؟ کدام یک ازدوره ها پربار تر و غنی تر هستند. در هر دوره چه موضوعاتی بیشتر مورد علاقه بوده است؟ کدام شهرها به چه حوزه هایی از علوم تعلق داشته اند. ما تا به امروز نتوانستیم جدولی از وضعیت علوم اعم از دینی و غیر دینی در حوزه شرق اسلامی ترسیم کنیم، دلیل آن این است که کاری روی نسخ خطی با این رویکرد نکرده ایم. البته در سالهای اخیر، کاری که آقای مصطفی درایتی روی فهارس موجود نسخ خطی کرد، تا اندازه ای زمینه را برای این کار فراهم کرده است، اما مع الاسف این کار در اختیار عموم نیست و امکان استفاده از آن جز در حد متن چاپی در «دنا» یا «فنخا» وجود ندارد.
ضعفی که ما در سالهای گذشته در کتابخانه های بزرگ از جمله ملی داشته ایم هیچ گاه اجازه نداده است یک کار ملی بزرگ در حوزه کتاب خطی اتفاق بیفتد، کما این که در حوزه اسناد هم چنین اتفاقی نیفتاده است.
در ابتدا اشاره کردیم که آنچه بیش از همه در دسترس عالمان و طالبان علم بوده، کتب درسی بوده است، در حالی که بسیاری از دیدگاه هایی که همیشه در کنار متون درسی راه باز می کرده و معمولا یا به آنها اهمیت داده نمی شده یا اصولا اهمیت نداشته یا به هر حال به خاطر تسلط یک نگره، آن دیدگاه نادرست و مطرود تشخیص داده می شده، در آثار حاشیه ای مانده است.
از سوی دیگر برخی از نکات ریز اما مهم که در حاشیه درسهای اصلی مطرح بوده، معمولا کمتر محل توجه بوده و همه اینها اکنون در میان هزاران نسخه خطی وجود دارد که از دسترس خارج شده است. در واقع باید توجه داشت که بدون آنها نمی توان تاریخ تفکر را نوشت. در حوزه «تاریخ فلسفه» نخستین بار نگاه های کربن و درک اهمیت برخی از متون فلسفی ناشناخته از دوره صفوی و قاجار، ما را با اهمیت مخطوطات در نگارش تاریخ فلسفه آشنا کرد. در همین زمینه، آن قدر یادداشت های ریز در باره تاریخ فلسفه در جنگها و کشکولها هست که مطمئنا اگر در دسترس پژوهشگران باشد بسیار راحت تر و علمی تر می توان تاریخ فلسفه را نگاشت. در این باره معرفی یک جنگ بد نیست تا با مراجعه به آن دریابیم چه مقدار اطلاعات در این آثار پراکنده است که بدون آنها نمی توان تاریخ فلسفه را نوشت: این نسخه در کتابخانه ملی (فهرست: 5/ 149 _ 163) به شماره 2117 نگهداری می شود. کاتب آن سلیمان بن محمد جیلانی و تاریخ کتابت آن 1081 است.
صفحه 221 اسئله واجوبه شیخ صفی الدین رحمه الله تا صفحه 213 درین اسئله واجوبه از شیخ صفی الدین بزرگانی چند سوالاتی در مسائل تصوف می کنند و پاسخی از ایشان می شنوند و این پاسخها حکایت از تبحر شیخ در مسائل تصوف می کند، از 212 تا 213 اقوالی است از کلینی، از 204 تا 212 مطالبی است از کتاب عیون اخبار رضا علیه السلام به عربی از 200 تا 204 مطالبی است از عیون اخبار الرضا بفارسی بنقل حلیه المتقین محمد باقر مجلسی و قولی است از خواجه نصیر الدین طوسی در اخلاق ناصری و اشعاریست از مولانا از 232 تا 226 مطالب مختلفی بخط حمایلی و پراکنده از نهایه ابن اثیر و بیان بعضی اخبار و مطالبی راجع بارث و راجع بنماز و برهان اثبات هیولی، از 287 تا 234 مطالبی است بدین شرح: در 287 مطلبی راجع به عشق، از 284 تا 286 چند سوره قرآنی آمده، از 280 تا 281 ابتدا قطعاتی است از سعدی و فردوسی و مولانا هاتفی و بعد مطالبی است عرفانی تا انتهای صفحه 281، از 276 تا 279 ابتداء اسماء الله و سپس اخباریست چند با حفظ راویان آن بعد شعریست از مغربی و الاخره در 276 قطعاتی است شعر از عرفی و مولانا و شاعری دیگر، از 271 تا 275 رساله ایست از سلیمان جیلانی بفارسی در اثبات هیولی، از 266 تا 271 مطالب بدینقرار است در 266 اشعاریست چند با تقطیع عروضی آنها در 267 یک نامه باضافه قولی است از امام فخر در نفی هیولی، در 268 نقل قولی است از کتاب روضه الصفا، در صفحه 269قولی است درباره حرکت جوهر و بیان آیه ای از قرآن، در 270 بیان شبهات در کلمه شهادت
است، از 251 تا 266 مطالب بدینقرار است: از 251 تا 254 مطالبی است در بیان معنی بعضی آیات قرانی و سپس بیان فرق بین عدل و اشتقاق و اقسام اشتقاق و اقسام علاقه مشابهت و در بیان وضع عام موضوع له خاص و بالعکس در رساله حرفیه میرسید شریف، از 255 تا 266 این مطالب می آید: نامه ای از خسرو پرویز و قولی از سوفسطائیان و فصلی در فضیلت حکمه و اقوالی از ارسطاطالیس و قولی از شیخ الرئیس در رساله الطیره و فرق بین و هم ورای و جزم و قولی درباره زمان و سوادنامه هایی از احمد گیلانی بخاری و قولی درباره روح و مفارفت آن از بدن و نقل قولی از شیخ صدوق، از 250 تا 235 مطالب بدینقرار است: در 250 مطالبی است در صلوه رغائب و اینکه آب مناسب با برودت زمین است نه رطوبت، در 238 تا 249 مطالبی است از شیخ بهائی و شرح لمعه و میرمحمد باقر رضوی و میر حسن قائنی و احادثیی از صحاح و نهایه و اقوالی از کشاف در توضیح آیاتی چند از قرآن، در 237 مطالبی است از کشاف و احادیثی از کلینی و قولی است از شیخ در شفا و سپس چندین تجزیه و ترکیب نحوی، از 236 تا 234 چند لغز، از صفحه 300 تا 288 مطالب بدینقرار است: از 294 تا 300 اقوالی از ابن بابویه در مطالب مختلفی مذهبی، از 288 تا 292 اقوالی است از ابن جمهور. در صفحه 302 و 303 قول ابن کمونه درباره اتحاد نفس باصوره معقوله و در ضمن اقوالی چند از بزرگان فلسفه من جمله شیخ الرئیس، در 304 حقیقه نوعیه انسان از ابن کمونه و قبول استعداد او و سپس قولی از شرح فصوص الحکم، از 305 تا 310 قصیده معروف " بانت سعاد " حسان است که بدست سلیمان بن محمد جیلانی تنکابنی تحریر یافته، از 311 تا 314 تفسیر بسمله و سوره الحمد که بوسیله سلیمان بن محمد جیلانی تنکابنی در 1087 ه.ق. تالیف و کتابت شده است از 315 تا 319 سوال و جوابی است بین قاضی عضد الدین و جاربردی درباره فرق بین دو عبارت: " فاتوابسوره کاینه من مثل مانزلنا " و " فاتوا من مثل مانزلنا بسوره " که این دو عبارت حاصل از قول صاحب کشاف است درباره آیه " فاتوا بسوره من مثله "، از 319 تا 324 رساله " حل مالاینحل " دامغانی است درباره آیه " فاتوا بسوره من مثله "، از 325 تا 328 چند آیه درباره واحدیت خدا و درباره علم حضوری و چگونگی تکوین آن از عبدالغفار، از 329 تا 330 دعای احتجاب و طریق خواندن آن،از 331 تا 332 در بیان اشکال طفره و مسائل راجع بان، از 333 تا 339 بحثی راجع بغرض واجب الوجود از خلق ممکنات و سپس قولی از محقق دوانی و بعضی اقوال راجع بلغات و اشعاری از عرفی و نقل قول از فاضل سمرقندی در اینکه واجب الوجود واحد است، از 341 تا 345 شرح دعای جوشن کبیر است، در 346 قولی است از شیخ الرئیس در شفا در ابطال تناسخ از 347 تا 362 دعای جوشن کبیر است بقلم سلمیان بن محمد جیلانی تنکابنی، از آخر صفحه 362 تا 368 مباحث فلسفی است.
اسناد و مدارک سیاسی ما همه از بین رفته و هیچ بایگانی از دوره صفوی برجای نمانده است، اما در عوض بخشی از اسناد و مدارک ما در میان متون خطی برجای مانده است. آنچه مرحوم نوایی به عنوان اسناد دوره صفوی چاپ کرده همه از میان خطی فراهم آمده است. به جز آنها همچنان اسناد زیادی وجود دارد که شامل نامه های شخصی، اسناد سیاسی، و مکاتبات دوستانه می شود، متونی که می تواند به ما کمک زیادی کند. یک نمونه آن از میان صدها، این است:
گردآورنده و کاتب محمدرضا نام دارد که نویسنده و منشی بوده و یک نامه از خود را که بمیرتاج الدین نوشته است در صفحه 684 و 685 نسخه نگاشته است این جنگ شامل مکاتیب ومنشآت و دیباچه های نثر و اشعار مختلف است که آنچه قابل ذکر است بقرار زیر است.
مکاتیب ومنشات ودیباچهها: طب
نامه آقاحسین خوانساری بمیرزا ابوالفتوح (613 )
نامه محمدقلی سلیم بجهة گربه بچه بیکی از اعزه نوشته (620)
نامه شیروان شاه بیکی از امینان (626)
نامه شاه طاهر دکنی بقاسم بیک طبیب (627)
نامه حاجی عبدالعلی از جانب سلطان عبدالله قطب شاه باعتمادالدوله ایران
خلیفه سلطان (627)
نامه معاویه به حضرت علی (ع) و جواب حضرت به معاویه عربی (684)
نامه لازم الحرف السین محمدرضا (جامع وکاتب نسخه) به میرتاج الدین (684)
نامه مولانا محمد به نظام شیرازی و نواب میرحمله (690 تا 694)
نامه حاج عبدالعلی از جانب نظامالدین احمد به اعتماد الدوله ایران
محمدبیک (695)
نامه میرزا هاشم به میرزا قاسم پس از برگشت او از هند به خراسان (696)
نامه جواب میرزا قاسم (697)
نامه بینقطه شیخ ابوالقاسم به خواجه سلطان محمد وزیر(702)
نامه میرسید شریف در سفارش حافظ ادوار (702)
نامه جواب مولانا اصح که به میرزا فصیحی نوشته(703)
نامه میرزا ملک هروی به فصیحی در حبس(705)
نامه خانخانان به نظیری(705)
نامه میرزا قلی میلی به حافظ جلاجلی(706)
نامه نصیرا به محمد حسین حلبی(706)
نامه انسی به سراجا قاسمای بکدلی(706)
نامه مقیما به آخوند ملاکاظمای نائینی و به میرزا ابوالقاسم حکیم شیرازی(718).
نامه به خان خانان(722)
نامه جلالا خوانساری به طالب آملی(723)
نامه حاجی عبدالعلی به میرزا امام قلی بجهة نوشتن جزوی چند که فرستاده بود.(726)
نامه حاج عبدالعلی به نظام الدین مورخ به جهت طلب کتاب ظفرنامه که با
کتاب دیگر مقابله کند (729)
نامه نصیرا به طلب آب (731)
نامه حاج عبدالعلی به میرزا معین (734)
نامه خان خانان به مولانا شکیبی (735)
نامه میرباقر علوی در جواب میرزا جلالا اردستانی (736)
نامه شیخ ابوسعید ابوالخیر به ابن سینا (عربی) (738)
نامه سنائی بیکی از ابنای عصر (761)
نامه به خواجه حسین ثنائی نوشته شده (761)
نامه امیرعلی شیر به خواجه افضل کرمانی (761)
نامه شاه طاهر خواندسی به شاه طاهر دکنی (762)
نامه حکیم رکنالاری (762)
نامه شیخ ابوالفضل به خان خانان (763)
نامه شریف آملی به فرزند خود (764)
نامه جهانگیر پادشاه بیکی از خاصان (765)
نامه شاه عباس ماضی بشاه جهان بجهة فوت سلیم شاه (765)
نامه عبدالله قطب به ن محیی به عبدالعزیز (767)
نامه میرزا زین العابدین به حسن بیک(771)
نامه شیخ علی کلاه به شاه شجاع(772)
نامه خان خانان به آصف خان وزیر و جواب آن(774)
نامه نصیرا به مولانا عزتی(776)
نامه جواب شفایی به انسی(777)
نامه سنایی به خواجه نجدی که تهمتی به یکی از شاگردان حکیم زده بود(778)
نامه نصیرا به شیخ محمد خاتون به جهت عینک(781)
فرمان شاه عباس ثانی به دولت خان حاکم قندهار توسط میرزا طاهر
واقعه نویس(783)
فرمان سلطان عبدالله قطب شاه به جهت مقرر داشتن وظیفه میرزا رضی دانش
توسط حاج عبدالعلی(783)
نامه ظهوری به عماد چادرباف(791)
نامه خان خانان در پرسش از بیماری عرفی و جواب عرفی (793)
نامه خان خانان به یورقلی بیک انیسی (794)
دیباچه گلزار ابراهیم ظهوری بدون آغاز (549)
دیباچه نوری ظهوری(744)
دیباچه خوان خلیل ظهوری(560)
دیباچه معیار(579)
دیباچه شجره مبارکه(600)
دیباچه عروض نصیرای همدانی(615)
دیباچه شفیعا یزدی برشهنشاهنامه(647)
دیباچه مجموعه آقا حسین خوانساری(686)
دیباچه میرزا ابراهیم ولد کاشفا بر رساله موسیقی(699)
دیباچه مقیما بر بیاض شاه عباس ثانی(714)
دیباچه جواهر الاسرار شیخ آذری (768)
رساله مرات الفتوح طغرای مشهدی(651)
خطبه بیاض(743)
خاتمه مجموعه حاج عبدالعلی(725)
الهامیه طغرای مشهدی(707)
انشاء طغرای مشهدی(579)
انشاء نصیرا همدانی(573)
انشاء صایبا در تعریف تنباکو(614)
انشاء قاضی عبدالخالق کرهرودی(749)
انشاء در تعریف آئینهبندی(768)
همین مسأله به شکل جدیتری در حوزه تاریخ ادبیات فارسی هست. هزاران شاعر هستند که تنها قصایدی از آنها در لابلای کتابهای دیگران و جنگها باقی مانده اما هیچ شرح حال یا دیوانی از آنها برجای نمانده است. در این زمینه، البته استادان و دانشجویان حوزه ادب فارسی توجه بیشتری داشتهاند و بخش قابل توجهی از این میراث مورد توجه قرار گرفته است. اما باید اعتراف کرد که در زمینه تاریخ ادبیات فارسی هم ما بیست درصد راه را نرفتهایم و همچنان لازم است تا هزاران متن خطی را به صورت انتقادی مورد بررسی قرار داده و جای آنها را در تاریخ ادبیات خود روشن کنیم.
رسول جعفریان
- ۹۴/۰۹/۰۴