به
آغازِ جهان و به جوانسالیِ هستی
صداییست پُر از باغ و بهاران
پُر از جوی و پُر از صبح
پُر از نمنمِ باران.
صداییست پُر از جذبه و اشراق
پُر از پرده عشاق
رها در همه آفاق.
صدایی که مرا میبَرَد از خویش به مستی
به آغاز جهان و به جوانسالیِ هستی
صداییست،
صداییست.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
امروز و فردا
دیری،
به شوقِ دیدن فردا،
گریستم
فردا، چو شد،
به حسرتِ دیروز
زیستم
شعری از استاد محمد رضا شفیعی کدکنی